مسافر کوچولو آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها
آمار وبلاگ
سه شنبه 90 اردیبهشت 20 :: 1:18 عصر :: نویسنده : مرتضی ابدالی
غم مخور، ایام هجران رو به پایان میرود
موضوع مطلب : شنبه 90 اردیبهشت 17 :: 9:53 صبح :: نویسنده : مرتضی ابدالی
خبری در راه است خبر آمدنت مثل نسیم می رود باغ به باغ می رود شهر به شهر مردمان یمن و تونس و مصر و اردن ... مردمان در همه ی عالم این خاک کهن به تمنای تو برخاسته اند شور و حالی برپاست وعده ی آمدنت نزدیک است ... اندکی صبر ... موضوع مطلب : جمعه 90 اردیبهشت 16 :: 12:38 عصر :: نویسنده : مرتضی ابدالی
پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 :: 3:7 عصر :: نویسنده : مرتضی ابدالی
سرمشقهای آب،بابا یادمان رفت رسم نوشتن باقلمها یادمان رفت گل کردن لبخندهای همکلاسی؛ بایک نگاه ساده حتی یادمان رفت ترس از معلم،حل تمرین پای تخته آن زنگهای بی کلک را یادمان رفت... راه فرار از مشقهای توی خانه؛ ای وای ننوشتیم آقا ، یادمان رفت آن روزها را آنقدر شوخی گرفتیم؛ جدیت تصمیم کبری یادمان رفت شعر خدای مهربان را حفظ کردیم یادش به خیر اما خدارا یادمان رفت در گوشمان خواندند رسم آدمیت آن حرفها را زود اما یادمان رفت... فردا چکاره می شوی؟موضوع انشا ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت دیروز تکلیف آب ، بابا بود و خط خورد تکلیف فردا(امروز)،نان وبابا یادمان رفت شعر از:حسین جعفرزاده موضوع مطلب : سه شنبه 90 اردیبهشت 13 :: 11:42 صبح :: نویسنده : مرتضی ابدالی
اطلاعیه بسیار مهم اطلاعیه محل برگزاری مصاحبه عمومی و اختصاصی از هر یک از دعوت شدگان در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه به تاریخ های 21، 22 و23 اردیبهشت ماه سال 1390 بشرح ذیل اعلام می شود: 1- محل برگزاری مصاحبه دعوت شدگان مربوط به استان های خوزستان، لرستان، بوشهر و کهگیلویه و بویر احمد در استان خوزستان، به آدرس شهرستان اهواز/ کیانپارس/ جاده ساحلی/ پارک دولت/ کتابخانه مرکزی استان 2- محل برگزاری مصاحبه دعوت شدگان مربوط به استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل در استان آذربایجان شرقی، به آدرس شهرستان تبریز/ خیابان آزادی/ چهارراه لاله/ جنب فروشگاه رفاه 3- محل برگزاری مصاحبه دعوت شدگان مربوط به استان های کرمانشاه، ایلام، کردستان، و همدان در استان کرمانشاه، به آدرس شهرستان کرمانشاه/ بلوار طاق بستان/ پشت فروشگاه رفاه/ کتابخانه عمومی علامه طباطبائی 4- محل برگزاری مصاحبه دعوت شدگان مربوط به استان های خراسان رضوی، خراسان شمالی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان در استان خراسان رضوی، به آدرس شهرستان مشهد/ بلوار وکیل آباد/ بلوار هفت تیر/ میدان صحیفه/ ساختمان اداره کل کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی 5- محل برگزاری مصاحبه دعوت شدگان مربوط به استان های یزد، اصفهان، کرمان، هرمزگان ، چهارمحال و بختیاری و فارس در استان یزد، به آدرس شهرستان یزد/ بلوار دانشجو/ روبروی شرکت برق منطقهای یزد/ بنیاد ملی نخبگان استان یزد 6-محل برگزاری مصاحبه دعوت شدگان مربوط به استان های تهران، زنجان، قزوین، مرکزی، قم، مازندران، گلستان، البرز و گیلان در استان تهران، به آدرس (جهت مشاغل کتابداری) تهران/ خیابان شهید بهشتی/ جنب مصلای بزگ امام خمینی (ره)/ خیابان پاکستان/ کوجه شهید حکیمی/ پلاک 23 7- محل برگزاری مصاحبه دعوت شدگان مربوط به استان های تهران، زنجان، قزوین، مرکزی، قم، مازندران، گلستان، البرز و گیلان در استان تهران، به آدرس ( جهت مشاغل غیر کتابدار) تهران/ خیابان وحدت اسلامی/ خیابان بهشت/ ضلع جنوب غربی پارک شهر/ کتابخانه عمومی مرکزی ( پارک شهر) توجه: به همراه داشتن مدارک ذیل در زمان حضور دعوت شدگان در محل مصاحبه الزامی است: - اصل و تصویر تمام صفحات شناسنامه خود و افراد تحت تکفل - اصل و تصویر کارت ملی(پشت و رو) - اصل و تصویر آخرین مدرک تحصیلی یا گواهی قطعی پایان تحصیلات که دال بر پایان تحصیلات حداکثر تا تاریخ 29/12/89 باشد - اصل و تصویر کارت پایان خدمت و یا معافیت دائم از خدمت زیر پرچم (برای برادران) که تاریخ صدور آن حد اکثر 29/12/89 باشد - سه قطعه عکس 4*3 - ارایه مدرکی دال بر بومی بودن در محل انتخابی توجه: عدم ارایه هر یک از مدارک فوق مانع ادامه روند مصاحبه خواهد شد. موضوع مطلب : سه شنبه 90 اردیبهشت 13 :: 10:14 صبح :: نویسنده : مرتضی ابدالی
عارفان علـم عاشـق می شوند / بهـترین مردم معلـم می شـوند عشق با دانش متمم می شود / هر که عاشق شد معلم می شود روز معلم مبارک باد موضوع مطلب : دوشنبه 90 اردیبهشت 12 :: 7:3 عصر :: نویسنده : مرتضی ابدالی
ای جماعت چطوره حالاتتون قربون اون فهم کمالاتتون گردنتون پیش کسی خم نشه از سر بنده سایتون کم نشه راز و نیاز و بندگیتون درست حساب کتاب زندگیتون درست باز یه هوا دلم گرفته امروز جون شما دلم گرفته امروز راست و حسینیش نمیدونم چرا بینی و بینیش نمیدونم چرا فرقی نداره دیگه شهر وروستا حال نمیدن مثل قدیما دوستا شاپرکا به نیش مجهز شدن غریب گزا هم آشنا گز شدن شعرم اگه سست وشکسته بسته ست سرزنشم نکن دلم شکسته ست آدم دلشکسته بش حرج نیست شعر شکسته بسته بش حرج نیست تا که میفته دندونهای شیری رو سرمون میشینه گرد پیری کمیسیون مرگ میشه تشکیل درو میشن بزرگترای فامیل یکدفعه همکلاسیها پیر میشن همبازیا پیر و زمین گیر میشن رمق نمونده تا بریم صبح زود پیاده تا امام زاده داوود گذشت دوره ای که ما یکی بود خدا و عشق و آدما یکی بود تو کوچه های غربی صناعت عشقو گرفتن از شما جماعت درسته دیگه توی شهر ما نیست دلی که مثل کاروانسرا نیست یه چیز میگم ایشالله دلخور نشین قربون اون دلای تک سرنشین شهر بدون مرد شهر درده قربون شکل ماه هرچی مرده مردای ده مردای کاه و گندم مردای ده مردای خان هشتم مردای پشت کوه مثل خورشید تو دلشون هزار تخت جمشید کیسه چپقها به پر شالشون لشکر بچه ها بدنبالشون بیل و کلنگشون همیشه براه قلیونشون براه دماغشون چاق صبح سحر پامیشن از رختخواب یکسره روپان تا غروب آفتاب چارتای رستمن به قد و قامت هیکلشون توپ تنشون سلامت نبوده غیر گرده گلاشون غبار اگه نشسته رو کلاشون مردای ناز دار مرد شهرن با خودشون هم این قبیله قهرن مردای اخم و طعنه بی دلیل مردای سر شکسته زن ذلیل مردای دکترای حل جدول مردای نق نقوی لوس تنبل لعنت و نفرین میکنن به جاده تا که میرن چار تا قدم پیاده مردای خواب تو ساعت اداری تازه دوساعتم اضافه کاری توی رگاشون میکشه تنوره تری گلیسرید و قند و اوره انگار آتیش گرفته ترمه هاشون همیشه تو همه سگرمه هاشون به زیر دست ترشی و عبوسی به منشی اداره چاپلوسی برای جستن از مظان شکها دائره المعارف کلکها بچه به دنیا میارن با نزور اغلبشون یکدونه اونهم به زور پیش هم از عاطفه دم میزنن پشت سر اما واسه هم میزنن اینجا فقط مهم مقام و پسته مردای شهری کارشون درسته مشتی حسن چای و سماورت کو؟ سینی باقالی و گلپرت کو؟ ای به فدای ریختو تیپو پستت بوی چپق نمیده عطر پیپت مشتی حسن قربون میز و فایلت قربون زنگ گوشی موبایلت اونکه دهاتی و غریبه مشتی میونه شهریا غریبه مشتی قدیم ترا قاتله هم صفت داشت دزد سر گردنه معرفت داشت اون زمونا که نقل تربیت بود آدم کشی یجور معصیت بود معنی نداره توی عصر سی دی بزرگ و کوچکی و ریش سفیدی تقی به فکر رونق نقی نیست کسی به فکر نفع ما بقی نیست مقاله ها پشت هم اندازیه جناح و باند و حزب و خط بازیه بسکه به هرطرف ستادمون رفت صراط مستقیم یادمون رفت ارزشمون به طول و عرض میزه چقدر میز و صندلی عزیزه تمام فکرو ذکرمون همینه که هیچکی پشت میزمون نشینه یه عمره دودوزده چشم و چارش تا خش نیفته روی میز کارش اونا که مرد زن دعا گوشون بود میز ریاست سر زانوشون بود بیا بشین که میز اگه وفا داشت وفا به صاحبای قبل ماداشت قدیم که نرخها به صاحبش بود ارزش صندلی به صاحبش بود فقیه اگه بالای منبر میشست جوون سه چار پله پایین تر میشست معنی شان ورتبه یادشون بود حرمت مردم به سوادشون بود روی لبت خوبه تبسم باشه دفتر کارت دل مردم باشه مردا بدون میزهم عزیزند رفوزه ها همیشه پشت میزند فتنه و دعوا سر نونه مشتی دوره آخرالزمون مشتی جسارتاً شعرم اگه غمین بود به قول خواجه خاطرم حزین بود دعا کنین که حالمون خوب بشه تا شعرمون یخورده مرغوب بشه موضوع مطلب : دوشنبه 90 اردیبهشت 12 :: 5:46 عصر :: نویسنده : مرتضی ابدالی
موضوع مطلب : دوشنبه 90 اردیبهشت 12 :: 4:49 عصر :: نویسنده : مرتضی ابدالی
در کنار توست، رقیب اگر ، زان دو چشم شوخ به ما نگر کن نظر بتا ،که یک نظر ما را بس شیوه بتان فسونگریست،دولت وصال،ز دیگریست در فراق یار،دو چشم تر ما را بس آن نگاه جانسوز نهانی خوشتر ،در میان مستان ،می از این ساغر ما را بس کفر آن دو گیسو، دل و دینم برد دین و دل چه جویی ،که مهر کافر ما را بس در کنار توست ، رقیب اگر، زان دو چشم شوخ، به ما نگر کن نظر بتا ،که یک نظر ما را بس شیوه بتان فسونگریست، دولت وصال ز دیگریست در فراق یار ،دو چشم تر ما را بس
موضوع مطلب : دوشنبه 90 اردیبهشت 12 :: 4:33 عصر :: نویسنده : مرتضی ابدالی
پرویز خطیبی در کتاب خاطراتش،از دوران همکاریش با دلکش می نویسد:«الب ترین خاطره ای که از دلکش دارم مربوط به شبی است که به اتفاق خالدی،زاهدی،مجد و نواب صفا به جوستان رفتیم.جوستان منطقه ای است بین دزاشیب و نیاوران که در آن زمان یعنی سالهای 1326 و 1327 هـ.ش از مزارع گندم و صیفی کاری تشکیل می شد. در ان یکشنبه شب، پس از آن که دلکش ترانه ی «ما را بس» را که شعر آن از من و آهنگ از خالدی بود در رادیو اجرا کرد، قرار گذاشتیم بزم خصوصی داشته باشیم که نواب صفا پیشنهاد کرد به منطقه ی خلوت برویم و تا صبح بنشینیم و طلوع خورشید را به چشم خود ببینیم.با ان که همان شب جلوی بی سیم پهلوی به دلکش پیشنهاد کرده بودند که در یک مجلس خصوصی شرکت کند و هزار تومان بگیرد اما دلکش زیر بار نرفت و گفت بودن با دوستان هنرمندم را به حضور در مجلس ترجیح می دهم . به هر حال همراه ما آمد و مکانی را که درست در وسط یک مزرعه بود انتخاب کردیم و نشستیم ،مجد تارش را برداشت وشروع به نواختن کرد و بعد خالدی ویلن زد و علی زاهدی که ضرب بسیار خوب می نواخت همراه ساز دوستش ضرب گرفت و خواند.ساعت ها گذشت و ما در حال و هوای آن شب تابستان مسحور از ناله ی ساز و صوت دلنشین دلکش از خود بیخود بودیم.حدود ساعت یک بعد از نیمه شب دلکش در مایه ی سه گاه آوازی را شروع کرد و پس از ان ترانه ی معروف نواب صفا را خواند: به بزمم ساقی شیرین ادا باز امد بپرس از او چرا رفت و چرا باز آمد در لحظه هایی که دلکش همراه با ساز مجد می خواند، ناگهان متوجه تعداد زیادی از دهقانان منطقه شدیم که دور ما جمع شده بودند و با دقت فراوان به صدای دلکش گوش می کردند.وقتی آواز تمام شد یکی از انان گفت: ما در نیم فرسخی مشغول آبیاری بودیم.آواز رسای این خانم ما را به سمت شما کشید.آن شب دلکش اقرار کرد که هر گز سه گاه را به این خوبی نخوانده و تصور نمی کند که بعدها هم بتواند بخواند» موضوع مطلب : |
|||||||||||||||||||||||||||