مسافر کوچولو آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها
آمار وبلاگ
پنج شنبه 90 تیر 30 :: 1:22 عصر :: نویسنده : مرتضی ابدالی
رئیس مرکز آمار ایران: معیار شاغل بودن برای محاسبه نرخ بیکاری، یک ساعت در هفته نیست بلکه دو روز در هفته است!
مردجوان: ببخشید خانم منشی! می خواستم رئیس مرکز آمار رو ملاقات کنم؟ خانم منشی: آقای دکتر کلی کار دارند و اصلا وقت دیدن شما رو ندارند. مرد جوان: خانم من از ایشان فقط یک سوال دارم! قول می دهم که وقتشان را زیاد نگیرم! خانم منشی: واقعاااااااااااااا؟ آقا خدمت شما عرض کردم که ایشان وقت ندارند! ایشان که مثل امثال شما علاف و بیکار نیستند ... مرد جوان (با ذوق زدگی فریاد می کشد): پس شما قبول دارید من علاف و بیکار هستم؟! خانم منشی (با عصبانیت): آهای آقا! درست صحبت کن! چه خبرته؟! ... در این لحظه آقای دکتر از اتاقش خارج شده و خطاب به خانم منشی می گوید: خانم اینجا چه خبر است؟ ناسلامتی داریم آمار ملت! را می گیریم کمی یواش تر ... خانم منشی: آقای دکتر به من چه؟ این جوان علاف، پیله شده می خواهد شما را ببیند. آقای دکتر (با عصبانیت): خانم منشی این چه طرز حرف زدن است؟! جوان علاف کدام است؟ مگر ما جوان علاف هم داریم؟ دیگر از شما این جمله را نشنوم .. خانم منشی(در حالیکه تلاش می کند دکتر خنده اش را نبیند!) : چشم آقای دکتر ... آقای دکتر رو به مرد جوان می کند و با مهربانی می گوید: بفرما عزیزم! من در خدمت شما هستم! مرد جوان: آقای دکتر من فقط یک سوال از خدمت شما داشتم. بنده پنج سال است که مدرک کارشناسی ارشد خود را گرفته ام و به دنبال کار مناسب می گردم. آیا به نظر شما بنده بیکار هستم یا نه؟! اگر بیکاری بنده را تایید می فرمایید گواهی نمایید تا به جایی نشان دهم شاید از کمک های بلاعوض بتوانم استفاده کنم! آقای دکتر: ببین فرزندم! شما تا پنج سال قبل چون تحصیل می کردی پس کار داشتی! بعد از آن هم که به دنبال کار مناسب می گشتی باز هم بیکار نبودی و احتمالا در این مدت کلی با آدم ها و موسسات و نهادهای مختلف آشنا شدی که برایت تجربه بسیار ارزنده ای بوده! مردجوان: اما آقای دکتر در این مدت کاملا بیکار بودم! آقای دکتر: ببین فرزندم معلوم می شود به صحبت های من خوب دقت نکردی! حالا اصلا از این حرف ها بگذریم من از شما یک سوال می کنم؟ آیا شما در این مدت برای خانه خودتان نان خریده اید؟ مرد جوان (با تعجب): بله خریدم اما این چه ربطی به این قضیه دارد. آقای دکتر: آهان! الان برای شما می گویم. طبیعتا شما هزینه خرید نان خانه را از پدر یا مادرتان گرفته اید و به احتمال بسیار زیاد این پول بیشتر از هزینه پرداختی شما برای نان است. بنابراین مابه التفاوت این پول درآمد شما محاسبه می شود. از سوی دیگر با توجه به صف های بلند نانوایی، اگر مجموع زمان هایی که شما در طول یک هفته در سر صف و برای گرفتن نان گذاشته اید را محاسبه کنیم قطعا به زمانی بیش از زمان فعالیت در دو روز در هفته می رسیم که این از استاندارد سازمان بین المللی کار هم بیشتر است و شما یک فرد کاملاشاغل به حساب می آیید!!! ... مرد جوان (با تعجب): پس آقای دکتر! شما چه کسانی را بیکار به حساب می آورید؟! آقای دکتر: فرزندم ما نوزدان شیرخواره!، ورزشکاران بویژه بازیکنان فوتبال (چون در همه حال به دنبال یک توپ گرد می دوند و علاف واقعی هستند)، سیاستمداران (که دنبال بازی سیاست هستند!)، برخی از مدیران و کارمندان (که کارآییشان کمتر از یک ساعت درهفته است) را جزء آمار بیکاران به حساب می آوریم. شما که ماشاء الله جوانی و پرتوان. خودت را با بیکاران علاف مقایسه نکن عزیزم! حالا هم برو، برو که وقت ارزشمندت بیشتر از اینجا ایستادن می ارزد.... مرد جوان با شنیدن این حرف شاد و شنگول و با اعتماد به نفس از آقای دکتر خداحافظی کرده و با سرعت می رود تا این خبر خوش را به نامزدش بدهد. موضوع مطلب : |
||