سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
مسافر کوچولو
درباره وبلاگ


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 8
  • بازدید دیروز: 26
  • کل بازدیدها: 95041



پنج شنبه 92 اسفند 1 :: 11:30 صبح ::  نویسنده : مرتضی ابدالی


 


هر که با پاکدلان، صبح و مسائی دارد   دلش از پرتو اسرار، صفائی دارد
زهد با نیت پاک است، نه با جامه‌ی پاک   ای بس آلوده، که پاکیزه ردائی دارد
شمع خندید بهر بزم، از آن معنی سوخت   خنده، بیچاره ندانست که جائی دارد
سوی بتخانه مرو، پند برهمن مشنو   بت پرستی مکن، این ملک خدائی دارد
هیزم سوخته، شمع ره و منزل نشود   باید افروخت چراغی، که ضیائی دارد
گرگ، نزدیک چراگاه و شبان رفته بخواب   بره، دور از رمه و عزم چرائی دارد
مور، هرگز بدر قصر سلیمان نرود   تا که در لانه‌ی خود، برگ و نوائی دارد
گهر وقت، بدین خیرگی از دست مده   آخر این در گرانمایه بهائی دارد
فرخ آن شاخک نورسته که در باغ وجود   وقت رستن، هوس نشو و نمائی دارد
صرف باطل نکند عمر گرامی، پروین   آنکه چون پیر خرد، راهنمائی دارد




موضوع مطلب :
پنج شنبه 92 بهمن 17 :: 9:29 عصر ::  نویسنده : مرتضی ابدالی

ابوالقاسم بختیار (1250 در بروجن- 1349 هجری شمسی) پزشک ایرانی و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و رئیس آن مرکز بود.

بختیار در بروجن به دنیا آمد و در ابتدا به دست‌فروشی و سپس به معلمی (مکتب‌داری) روی آورد. مدتی در اصفهان بود و در سال 1289 هجری خورشیدی در سن سی و نه سالگی دانش آموز دبیرستان امریکایی تهران (دبیرستان البرز) شد. او سپس راهی امریکا شد و در دانشگاه‌های کلمبیا، آیووا و داکوتای جنوبی به آموختن پرداخت و سرانجام در پنجاه و پنج سالگی آموزش پزشکی خود را به اتمام رساند.

او در سال 1310 هجری خورشیدی به ایران بازگشت. در سال 1313 در تأسیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شرکت داشت و در ابتدا معاونت دانشکده پزشکی را بر عهده داشت. او بعدها به ریاست این دانشکده رسید.

هلن جفریز بختیار (به انگلیسی: Helen Jeffreys-Bakhtiar) متولد شهری نزدیک به بویزی در ایالت آیداهو افسر و فرمانده نیروی دریایی آمریکا بود که سالها در مناطق محروم ایران فعالیتهای خدماتی از جمله فعالیت‌های مربوط به اصل چهار ترومن انجام می‌داد. [1]

کوه هلن در استان چهارمحال و بختیاری به افتخار وی نامگذاری گردیده است.[2]

وی تخصص پرستاری خود را در نیویورک دریافت کرد، جایی‌که با همسر خود دکتر ابوالقاسم بختیار آشنا گردید. وی نخستین بار در سال 1931 میلادی به ایران سفر کرد.

پنج تن از هفت فرزند وی در ایران متولد شدند. هلن جفریز بختیار در سال 1973 درگذشت و در طوس در استان خراسان به خاک سپرده شد.




موضوع مطلب :
سه شنبه 92 دی 10 :: 8:43 عصر ::  نویسنده : مرتضی ابدالی

File:??????? ????????? "?????????" 1960?.JPG

آداب و رسوم مذهبی نمی تواند متاثر از فرهنگ بومی  نباشد.  از همین رو، آداب و رسوم اعیاد دینی و از جمله جشن های سال نو میلادی و میلاد حضرت عیسی مسیح  نیز در جوامع گوناگون اندکی تفاوت دارند.  زیرا در گذر زمان دین و فرهنگ از یکدیگر متاثر می شوند اما این تاثیر در کلیسای ارمنی و مسیحیان ارمنی پر رنگ تر از دیگر ملت هاست و این به دلیل ملی بودن کلیسا نزد ارامنه است.

سال نو میلادی و جشن میلاد حضرت مسیح را ارامنه جهان، مثل فرقه های مختلف، در اصل به یک صورت انجام می دهند. تنها تفاوت در تاریخ برگزاری ولادت حضرت مسیح است.  مسیحیان ارتدکس و کلیساهای ملی و شرق، بنا بر اعتقادات مسیحیان اولیه، روز ششم ژانویه، و مسیحیان کاتولیک و پروتستان روز24  دسامبر را به عنوان میلاد آن حضرت تلقی می کنند.

این نه به دلیل اختلاف عقیدتی مذاهب بوده، بلکه صرفا به این دلیل است که حتی چهار قرن پس از پذیرش مسیحیت، مسیحیان روم باستان نتوانستند روز 24 دسامبر را که روز ولادت الهه مهر (میترا) بود  به فراموشی بسپارند. بر اساس تصمیمات شورای کلیسائی روم، از آن پس  روز 24 و شب 24 دسامبر را  به عنوان میلاد حضرت مسیح پذیرفتند.

درخت کاج

از زمان های بسیار کهن، درخت و گیاه مورد پرستش مردمان بوده اند. کلیسای ارمنی نیز پس از پذیرش مسیحیت نه تنها عیدی را برای تقدس گیاه به عنوان جزئی از طبیعت در تقویم کلیسائی قرار داد، بلکه به تقدیس آن پرداخت. بدین ترتیب هیچ عید و جشنی نمی توانست بدون تبرک گیاه انجام نشود.

اما آغاز تزیین درخت  در ایام سال نو میلادی بنا بر گفته ها و روایات  به سال 1605 در آلمان بر می گردد. به روایتی تزئین درخت کاج به صورت امروزی را برای نخستین بار مارتین لوتر آلمانی باب نمود.

وی عادت داشت، که در شب میلاد حضرت عیسی مسیح، شاخه های درختان کاج به خانه بیاورد و برای شادمانی کودکان آن را تزئین کند و همین عادت، بعد ها به یک رسم و آئین عمومی تبدیل شد و در سال 1840 میلادی مراسم آراستن درخت به انگلستان و سپس به آمریکا وسایر کشورها راه یافت.

با توجه به این که کودکان و بزرگسالان هر دو به یک اندازه به تزئین درخت کریسمس علاقه دارند، شاید یاد آوری عناصرتشکیل دهنده تزئینات درخت کاج  مفید باشد.

مهم ترین آنها ستاره ای درخشان بر نوک و ستیغ درخت است که نشانه ولادت  و راهنمائی برای یافتن محل ولادت حضرت مسیح را تداعی می کند. ازدیگر ویژگی های درخت کاج، بابانوئلی است که با کیسه هدایا بردوش زیر درخت ایستاده است.

اما دیگر اجزای این درخت، تندیس های کوچک فرشته، عصا، کیسه و جوراب های رنگی، نوارهای رنگی درخشان و نیز ستاره ها، گوی ها، میوه رنگ شده درخت کاج و چراغ های ریز الوان است که تمامی درخت و اطراف آنرا در بر می گیرد. هدیه هائی را که برای افراد خانواده و خویشاوندان تهیه شده  نیز زیر درخت می گذارند.

بابانوئل

یکی دیگر از رسوم شب سال نو و میلاد حضرت عیسی، کاقاند پاپا، بابا زمستان و یا همان بابانوئل است.

در پیدایش این پدیده زیبا نیز نظری قطعی وجود ندارد. برخی از محققین، اصل بابا نوئل را هم به آلمان ویا هلند نسبت می دهند. نام سانتا کلوز هم که به بابانوئل اطلاق می شود، توسط هلندی ها در امریکا رواج پیداکرد.

داستان سانتا کلوز که شهرت فراوان دارد، از جوانی حکایت می کند که در قرن چهارم میلادی می زیسته است. در آن روزگاران دوشیزگان تنگدست به سبب نداشتن جهیزیه، از رفتن به خانه بخت محروم می شدند.

شبی از شب ها سانتا کلوز، کیسه هائی  را که پر از طلا کرده بود، پنهانی از سوراخ بخاری به خانه  دختران دم بخت می ریخت و آنان هم با استفاده از این هدیه پنهانی جهیزیه مناسبی را برای خود فراهم می نمودند. از این جهت سانتا کلوز مظهر هدایایی شد که پنهانی و ناگهانی آماده می شوند.

به جهت این ویژگی است که کودکان علاقه بسیاری به بابا نوئل دارند.  زیرا وقتی صبح کریسمس از خواب بیدار می شوند، هدیه خود را که بنا به اعتقادشان بابانوئل شب هنگام خواب آورده است، زیر درخت کریسمس و یا زیر بالش خود پیدا می کنند.

تحویل سال نو که همواره ساعت 12 شب 31 دسامبر هر سال تحقق می یابد ریشه دینی ندارد، اما به دلیل تقارب دو مناسبت ( 25 دسامبر و 6 ژانویه) با 31 دسامبر این روز نیز جنبه دینی به خود گرفت و بلافاصله پس از تحویل سال در همه کلیساها مراسم دینی باداراک (قربانی مقدس) و عشاى ربانی انجام می گیرد و برای تبرک سال نو نیز همان مراسم در روز اول ژانویه نیز در کلیساها برگزار می شود.

مراسم میلاد حضرت عیسی مسیح، نزد ارامنه شب پنجم ژانویه و تعمید آن حضرت صبح روز ششم ژانویه در کلیساها با آئین ویژه مذهبی برگزار می شود. در پایان این مراسم آب در ظرفی بزرگ با روغن مقدس تبرک داده شده و برای شفای بیماران و همچنین تبرک خانه، بین مومنین حاضر در کلیسا توزیع می شود.

گرچه  همه مسیحیان در باره روز میلاد مسیح با هم توافق ندارند، اما مراسم جشن های آن ها بسیار به هم شبیه است.




موضوع مطلب :
پنج شنبه 92 آذر 21 :: 8:6 عصر ::  نویسنده : مرتضی ابدالی

 


دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه
دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ...
اون دو تا میرن کوه
در بالای یه صخره کوه
جایی که اون دو تا هیچ کسی رو نمی بینن
تصمیم می گیرن داد بزنن
و حرف دلشون رو به کوه بگن :
- با من ازدواج می کنی ؟
.
.
.
.
و بعدش شنیدن

…… بـــــــــــــــــــا مـــــــــــــــــــــــــن ازدواج مـــــــــی کنـــــــــــــی؟
.
بــــــا مــــــــــن ازدواج مـــــــی کنـــــــــــی؟
.
بـــا مــــــن ازدواج مــــی کنـــــــی؟
.
بـا مــــن ازدواج مـــی کنــی؟
.
با من ازدواج می کنی؟


یه نگاهی به هم انداختند
لپ هاشون گل انداخته بود چون آمادگی پذیرفتن این همه خواستگارو با هم نداشتم
در حالی که از صخره پایین می اومدن گفتند نه ما می خواهیم درس بخونیم ....




موضوع مطلب :
پنج شنبه 92 آبان 23 :: 11:0 عصر ::  نویسنده : مرتضی ابدالی

امشب شهادتنامه عشاق امضا مى شود

فردا ز خون عاشقان ، این دشت دریا مى شود

امشب کنار یکدیگر، بنشسته آل مصطفى

فردا پریشان جمعشان ، چون قلب زهرا مى شود


امشب بود بر پا اگر، این خیمه ثار الهى

فردا به سمت دشمنان ، بر کنده از جا مى شود

امشب صداى خواندن قرآن بگوش آید ولى

فردا صداى الا مان زین دشت بر پا مى شود




موضوع مطلب :
یکشنبه 92 آبان 12 :: 9:24 عصر ::  نویسنده : مرتضی ابدالی

شب چو در بستم و مست از می‌نابش کردم 
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا 
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
 آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم

شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع 
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم

غرق خون بود و نمی خفت ز حسرت فرهاد 
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم

دل که خونابه ی غم بود و جگرگوشه دهر 
بر سر آتش جور تو کبابش کردم

زندگی کردن من مردن تدریجی بود 
آنچه جان کند تنم‚ عمر حسابش کردم

فرخی یزدی




موضوع مطلب :

چامه ای که در این نوشتار گزینش کردم قطعه ایران زمین سروده حسین پژمان بختیاری است. می خواستم تنها از چامه ی این شاعر بزرگوار استفاده کنم ولی شایسته دانستم که یک معرفی هر چند کم از این شاعر را هم بیاورم کسی که عمرش را برای اعتلای فرهنگی جامعه اش صرف کرده. روانش شاد و نامش گرامی.

 

حسین پژمان بختیاری از شاعران و نویسندگان معروف اواخر عصر قاجار و دوره ی پهلوی متولد سالد 1279 و در سال 1353 خورشیدی جان به جان آفرین تسلیم کرد. پدرش علی مرادخان از بزرگان مشروطه طلب ایل بختیاری بوده است. مادر وی عالمتاج قائم مقامی از نوادگان قائم مقام فراهانی نویسنده ی صاحب سبک و وزیر نامی دوره ی قاجار نیز از شاعران نام آور عصر و دارای دیوان چاپ شده با نام دیوان ژاله قائم مقامی است.
از آثار چاپ شده ی پژمان بختیاری می توان به مجموعه های: بهترین اشعار، زن بیچاره، خاشاک، محاکمه شاعر، اندرزیک مادر، کویر اندیشه، تاریخ پست و تلگراف در ایران و تصحیح متون: لسان الغیب دیوان حافظ، دیوان جامی، ترانه های خیام، خمسه نظامی  دیوان ژاله قائم مقامی و ... اشاره کرد. هم چنین آثار چاپ نشده ی چون سخن وران پارسی گو، گویش بختیاری و تاریخ منظوم اشکانیان را می توان به کارنامه ی علمی و ادبی این نویسنده و شاعر معاصر افزود.
محتوای موضوعی، مجموعه ی شعر موسوم به کویر اندیشه روانشاد حسین پژمان بختیاری بسیار جالب است میزان تعلق خاطر این شخصیت ادبی و علمی نسبت به دو عنصر هویت ملی(ایرانی)؛ یعنی سرزمین ایران و زبان فارسی به در خور اندیشه است. پژمان در طول زندگی هفتاد و چهار ساله اش، شاهد دوران شکوفایی و پژمردگی انقلاب مشروطه و تحولات حکومتی قاجار و پهلوی و جنگ های اول و دوم جهانی، نهضت ملی شدن نفت  به رهبری دکتر مصدق و برخی جدا سری های محلی در بلاد مرزی ایران بوده است.
پژمان به عناصر فرهنگی ایران عشق می ورزید ودر آثارش به ایران و زبان فارسی بیش از هر چیز می پرداخت. از میان عناصر هویت ملی، دلبستگی پژمان به سرزمین ایران و مام میهن درخششی کم نظیر دارد. از جمله اشعاری که پژ مان در این ایام سروده قطعه ای است با نام ایران زمین. شاعر در آغازآن آورده: این قطعه شعر در پایان 1320 که همه چیز ما مرهون و معروض بی احترامی متجاوز روس و انگلیس و بیگانه پرستان داخلی شده بود گفته و منتشر شد


اگر ایران به جز ویران‌سرا نیست؛

من این ویران‌سرا را دوست دارم.

اگر تاریخ ِ ما افسانه‌رنگ است؛

من این افسانه‌ها را دوست دارم.

نوای ِ نای ِ ما گر جان‌گداز است؛

من این نای و نوا را دوست دارم.

اگر آب و هوای‌َش دل‌نشین نیست؛

من این آب و هوا را دوست دارم.

به شوق ِ خار ِ صحراهای ِ خشک‌َش،

من این فرسوده‌پا را دوست دارم.

من این دل‌کش زمین را خواهم از جان

من این روشن‌سما را دوست دارم.

اگر بر من ز ایرانی رود زور،

من این زورآزما را دوست دارم.

اگر آلوده‌دامانید، اگر پاک!

من ای مردم، شما را دوست دارم.

یکی دیگر از ارکان هویت یک ملت، زبان مشترک و سرمایه ی ادبی آن هاست. این سرمایه ی ادبی شامل زبان مشترک . مشاهیر و نام آوران ادبی و مکتوبات ادبی بر جای مانده است. به طور مثال، در ایران، زبان فارسی میراث مشترک و تاریخی همه ی ایرانیان، بلکه میراث فرهنگی حوزه ی تمدن ایرانی در منطقه به شمار می رود.اهتمام پژمان به این بخش از هویت ایرانی حایز اهمیت است. در این بخش، شاعر از برخی سبک های نو، که بحر و قافیه را از شعر فارسی حذف می کنند اظهار نارضایتی می کند. بزرگ ترین سرمایه ی تفاخر و سربلندی ایران و زبان فارسی و مشاهیر بلند آوازه اش می داند.

راهش مستدام باد. نامش همواره با ایران و ایرانش همیشه جاوید




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 بهمن 12 :: 3:28 عصر ::  نویسنده : مرتضی ابدالی


از آن شبی که بر نگشتی

 

 

درد عشق و انتظار، دارم زان شب یادگار!

در آن شب سرد پاییز، آهنگ سفر میکردی!

از رهگذری محنت گیر، دیدم که گذر میکردی!

تو رفتی‌ و دلم غمین شد، قرین آه آتشین شد، از آن شبی که بر نگشتی!

جهان که شادی آفرین بود، به چشم من غم آفرین شد، از آن شبی که بر نگشتی!

از آن شب سرد خزان شب‌ها گذشته، داستان باده و مینا گذشته!

روزگاری بر من تنها گذشته!




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 آبان 10 :: 9:38 عصر ::  نویسنده : مرتضی ابدالی
مادر کودکش را شیر می دهد
و کودک از نور چشم مادر
خواندن و نوشتن می آموزد

وقتی کمی بزرگتر شد
... کیف مادر را خالی می کند
تا بسته سیگاری بخرد

بر استخوان های لاغر
و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود

وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید :
عقل زن کامل نیست
...






موضوع مطلب :
سه شنبه 91 فروردین 8 :: 4:47 عصر ::  نویسنده : مرتضی ابدالی

سلام

سلامم به باران و ائینه باد               

به دلهای یک رنگ و بی کینه باد

سلامم به نوروز و فصل بهار

به یاران امروز و دیرینه باد

عید بر شما مبارک .امید است که سالی پر از موفقیت و شادی و نشاط

و سلامتی توام با براورده شدن امال را داشته باشید.

 

 

قناری




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >>   >